چند روزی است که فیلم "مرهم" آخرین ساختهی علیرضا داوودنژاد پس از حرف و حدیثهای فراوانی که از زمان اکران آن در بخش "نوعی نگاه" جشنواره شنیده میشد، روی پرده رفته است.
پس از آنکه امسال برای اولین بار بخش "نوعی نگاه" به جشنواره فیلم فجر افزوده شد، تصور بر این بود که همه فیلم های مسئله دار یا بی کیفیتی که قابل رقابت در جشنواره نبوده، در این بخش گنجانده شده است.
"یکی از ما دو نفر" تهمینه میلانی یکی از این فیلم ها بود که سهمیه اکران نوروزی داشت و گنجاندنش در "نوعی نگاه" بیراه نبود اما "مرهم" فیلمی است که با تماشای آن روی پرده این سوال بهوجود خواهد آمد که چرا باید این فیلم از دایره رقابت فیلم فجر حذف می شد؟ جز با یک برخورد سلیقه ای نمی توان "مرهم" را که میتواند یکی از سالمترین تولیدات اجتماعی سالهای اخیر سینمای ایران باشد، از دور اصلی جشنوارهی فیلم فجر خارج کرد؛ جشنوارهای که فیلمهای سیاهی مانند "سعادت آباد"، "جدایی نادر از سیمین" و "خیابانهای آرام" در بخش مسابقهی آن نمایش داده شده و حتی جوایز اصلی را هم میگیرند.
بازگشت به "نیاز"
"مرهم" بیانگر بازگشت قدرتمندانهی کارگردانی پرسابقه به نام علیرضا داوودنژاد -چه در عرصهی فرم و چه در محتوا- به روزهای اوجی است که همگان آن ایام را با "نیاز" بهیاد میآورند. کارگردانی که سالها بود در سودای تجربیات جدید، وارد عرصهای شده بود که به وضوح شناخت چندانی از آن نداشت. داوودنژاد با ساخت فیلم "نیاز" (1370) به قلهی سینمای ایران رسید. فیلمی که با حضور تعدادی نابازیگر، موفقیتهای زیادی را برای او در داخل و خارج به همراه داشت و هنوز هم از آن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سی و چند سالهی انقلاب نام میبرند. فیلمی مستندگونه در باب فقر که هم از جنبهی ساختار مستندوارهاش و هم از حیث نحوهی نشان دادن معضل فقر، با دیگر آثار هنری آن روزهای سینمای ایران که معمولاً به تقلید از آثار کیارستمی و مانند او ساخته میشدند، تفاوت اساسی داشت.
در همان زمان اکران، آوینی بزرگ در ستایش "نیاز" چنین نوشت: «زیبایی فیلم نیاز در سادگی آن است و سادگی در روزگاری که پیچیدگی و ابهام را به مثابه صفت ذاتی هنر میستایند، تا حد تقدیس عظمت مییابد... فیلم نیاز از شدت سادگی، به زندگی عادی میماند و تماشاگر عام تصور میکند که به تماشای زندگی خودش نشسته است. به همین دلیل است که ساختار "نیاز" به فیلمهای مستند شباهت دارد و خواه ناخواه مخاطب یا تماشاگر نیز در برابر آن از همان عکسالعمل روانی برخوردار است که در برابر فیلم های مستند و این جای تحسین و تقدیر بسیار دارد.»
این تقدیر شهید آوینی در حالی بود که ایشان همیشه منتقد سبک مستند آثار افرادی مانند کیارستمی بودند و این مستند را تصنعی و ضعیف میدانستند. به هر حال در حالی که داوودنژاد، به زعم بسیاری به ساختار جدیدی در سینمای ایران دست یافتهبود، تصمیم گرفت سبک کاریاش را عوض کرده و ژانرهای دیگری را تجربه کند.
ساختههای بعدی او (عاشقانه و خلع سلاح)، فیلمهای مهمی نبودند و نتوانستند در مسیر "نیاز" حرکت کنند اما در سال 77، وی با ساخت "مصائب شیرین" -که تمام عوامل فیلم حتی بازیگران آن، اعضای خانواده او بودند- دوباره با تحسین منتقدان و استقبال مناسب مردمی روبرو شد. باز هم برگ برندهی این فیلم ساختار مستند و نزدیک به زندگی آن بود که موجب شد تا از آن به بازگشت داوودنژاد به دوران "نیاز" یاد شود.
تنزل داوود نژاد در دوران اصلاحات
گرچه هنوز هم "نیاز" بهترین فیلم او بود و "مصائب شیرین" نتوانست جای آن را در کارنامهی داوودنژاد پرکند. اما نزول داوودنژاد بعد از "مصائب شیرین" (1377) آغاز شد. داوودنژاد بعد از این فیلم، در چرخشی عجیب به سراغ موضوعهایی رفت که با تم قبلی آثار او به شدت متفاوت بودند. "بهشت از آن تو" و "بچه های بد" (1379) دو فیلم شبیه به هم بودند که با حال و هوای دوران اصلاحات و با حداکثر استفاده از برخی رفع ممنوعیتها ساخته شدند و در نتیجه نتوانستند موفقیت آثار قبلی او را تکرار کنند. اگرچه این دو فیلم چندان هم ضعیف نبودند اما در حوزهی محتوا، فاصلهی زیادی از مشی فکری "نیاز" داشتند.
اما بعد از این دو فیلم، وی به سراغ ساخت "ملاقات با طوطی" (1381) با یک موضوع عجیب رفت که بسیاری را شگفت زده کرد. یک فیلم سطحی و مبتذل که هیچ کس انتظار ساختن آن را از سوی داوودنژاد نداشت. یک اکشن زنانه که نشان میداد داوودنژاد نه اکشن را درست میشناسد و نه زنان قصهاش را! "هشتپا" (1383)، "هوو"(1384) و "تیغ زن" (1387) نیز فیلمهایی در همین راستا بودند. فیلمهایی که حتی نمیتوان آنها را در ردهی فیلمهای متوسط سینمای ایران قرار داد. اما درست هنگامی که داوودنژاد طرفدارانش را با این چند فیلم ناامید کرده بود، "مرهم" روی پرده آمد و نشان داد که آقای کارگردان اگر به اصل خود بازگردد، همچنان کارگردان بزرگی است.
آسیب شناسی منصفانه معضل اعتیاد دختران جوان
"مرهم" فیلمی است که بعد از مدتها در سینمای اجتماعی ایران، معضلی را مطرح میکند و در ادامه، بدون آنکه در ورطهی شعار بیفتد، راهحلی برای آن معضل ارائه میدهد. موضوعی که از نام اثر هم پیداست و در واقع فیلم به جامعهی خود، مرهمی برای حل مشکلاتش پیشنهاد میکند و این رویکردی است که باید به شدت در حال و هوای این روزهای سینمای ایران -که تحت تاثیر سیاهنماییهای امثال فرهادی اوقات می گذراند-، آن را غنیمت شمرد.
فیلم روایتگر ماجرای اشرف السادات مادربزرگ پیری است که در پی حل مشکل اعتیاد نوهی خود است. این در حالی است که نوهی او دختری است از یک نسل کاملا متفاوت با او که اصلا شبیه مادربزرگش نمیاندیشد. البته ماجرای اعتیاد یک دختر جوان موضوع تازهای نیست و بارها در فیلمهایی مانند "خون بازی" (ساختهی رخشان بنی اعتماد) به کار گرفته شده است، اما اینبار همراه شدن یک مادربزرگ مذهبی و سالخورده با نوهی معتادش برای حل مشکل او، باعث شده است تا "مرهم" از کلیشهی فیلمهای مربوط به اعتیاد سربلند بیرون بیاید.
در "خونبازی" گرچه کاراکتر دختر معتاد دارای مادری است که در پی درمان فرزند خویش برآمده است، اما از آنجا که این مادر خود در حل مشکلاتش ناتوان است و زندگی نامتعادلی با همسرش دارد، اصلاً نمیتواند به عنوان یک منجی برای دخترش ایفای نقش کند. کمااینکه فیلم پایانی به اصطلاح باز دارد و در نهایت عقاید روشنفکرانهی بنیاعتماد به او اجازه نمیدهد تا فیلمش را با امیدی به بهبود وضعیت کاراکتر دختر معتاد به اتمام برساند. اما در "مرهم"، داوودنژاد هیچ ابایی از نشان دادن پایان خوش ندارد و بر خلاف مولفههای روشنفکری، با نمایی واضح دخترک را نشان میدهد که در آغوش مادربزرگش جا میگیرد و این نماد بازگشت او به خانواده و نجاتش از اعتیاد است.
به این ترتیب، فیلمساز در حالی که یکی از تلخترین معضلات اجتماعی را مطرح میکند، اما به هیچ وجه دست به سیاهنمایی نمیزند. به طور مثال هرگاه که کارگردان میخواهد صحنهی تلخی را به تصویر بکشد (مثل سکانس خرید شیشه از فروشندگان جوان) دقیقاً همان جایی که اوج تلخی ماجرا نمود مییابد، طنز موقعیت زیرکانه و به جایی در فیلمنامه گنجانده میشود تا شدت این تلخی کم شود. مثل ایستادن اشرف السادات در برابر جوانان اوباش و الفاظی که او در مقابل آنان به کار می برد که باعث لبخند مخاطب میشود.
خانواده؛ راه حل معضل اعتیاد
دید منصفانه داوودنژاد در این فیلم چنان است که در بین همین اوباش موادفروش، شخصیت پسر جوانی را تصویر کرده که از اخلاق و جوانمردی سردرمیآورد و به مادربزرگ در راه رسیدن به نوهاش یاری میرساند تا به این ترتیب کارگردان نشان دهد که نمیخواهد همهی جوانان وطنش را تخطئه کرده باشد. او همچنین سعی ندارد تا معضل اعتیاد را بدون راهحل نشان دهد. او راهحل نجات از اعتیاد را بازگشت به خانواده معرفی میکند، به شرط آنکه که اولیای خانواده به جای اقدام به خشونت، دست در دست فرزندانشان داده و با او در حل مشکل همقدم شوند. این در حالی است که سینمای روشنفکری ایرانی، مدتهاست که دوست دارد خانواده را بی بنیان و آشفته ترسیم کند. محملی که به روایت معمول سینمای ایران در آن جز دروغ، طلاق، خشونت و خیانت هیچ اتفاق دراماتیک دیگری رخ نمیدهد.
اما داوودنژاد در حالی که میتوانسته به پدیدهی اعتیاد دختران جوان، با یک دید سیاه یا فمینیستی نگاه کند، ترجیح داده است که دید پدرانه را برگزیند و به دختران جوان سرزمینش نشان دهد که هیچکس به جز اعضای خانوادهی او برای او دل نمیسوزانند. این وجه با نشان دادن تقابل شخصیتهای منفی پرشمار در قصه، از جمله معمار، رضا (با بازی رضا داوودنژاد)، بردی، صاحب دکهی داخل جنگل و... که همه در پی سوءاستفاده از دخترک هستند، در برابر تک قهرمان قصه که همان مادربزرگ دوست داشتنی (یعنی اشرف السادت) است، به خوبی نمود دارد.
از سوی دیگر، دید کارگردان به مادربزرگ قصه، اصلا مطابق دید معمول سینمای ایران نیست که همیشه ترجیح میدهند مادربزرگهای چادری را عقبمانده و سنتی (به معنای بد) نشان دهند. اشرف السادات اتفاقاً یک زن امروزی است، در حالی که تمام مولفههای خوب زن قدیمی مثل محبت زیاد و حساسیت به خانواده را هم با خود دارد. او از یک سو برای نوهاش موبایل می خرد تا آرزوی نوهاش را برآورده کرده و نیز با او مدام در ارتباط باشد و از سوی دیگر با آشنایی با اصطلاحاتی همچون ساقی نشان میدهد که در برخورد با پدیدهی اعتیاد چندان ناآگاه نیست و امروزی بودنش را ثابت میکند.
یکی دیگر از محاسن محتوایی فیلم، نشان دادن تاثیر مثبت مذهب بر حل معضلاتی چون اعتیاد است. این تم از تقابل اشرفالسادات مذهبی با احترام -خواهرش- که از همان سکانس شروع فیلم طی یک مونولوگ کدهایی مبنی بر غیر مذهبی بودن او داده میشود، شکل میگیرد. فیلم نشان می دهد که چگونه اشرف السادات نوهی سرکش خود را به راه میآورد، اما احترام چگونه فاقد تاثیرگذاری بر نوهاش است و حتی از خیلی از اعمال خلاف نوهاش آگاه نیست. همهی این موارد که بر خلاف مشی روشنفکری حاکم بر این روزهای سینمای ایران است، نشان میدهد که داوودنژاد با ساخت "مرهم" علیه سینمای روشنفکری دست به عصیان زده است.
استفاده از تعداد زیادی نابازیگر در کنار تعداد معدودی بازیگر حرفهای و توام شدن آن با فیلمبرداری روی دست، از جمله مواردی است که از لحاظ ساختاری به شدت به فیلم کمک کرده است تا دوباره داوودنژاد به ساختار به شدت واقعی و مستند "نیاز" و سادگی موجود در آن نزدیک شود. البته دوربین روی دست استفاده شده در کار، اصلا آزار دهنده نیست که برعکس به فیلم خیلی کمک کرده است. اما گاهی بعضی از حرکات دوربین در تقابل با این ساختار مستند قرار میگیرد و مخاطب را به شدت متوجه حضور دوربین میکند که این برای فیلمی که تلاش دارد تا حالتی مستند بیابد و ساده باشد، یک نقص محسوب میشود. موسیقی کار هم اگرچه کمی برای کار شبه مستندی همچون "مرهم" پرحجم است، اما روی بسیاری از سکانسها به خوبی مینشیند. بازیها هم به جز یکی دو مورد (از جمله خانوادهی مریم) به شدت خوب و کنترل شده است.
در عین حال، یک سوال باقی میماند و آن این است که چگونه فیلمی با این مختصات متهم به سیاهنمایی میشود و از داوری جشنواره کنار میرود؟ مسئولان سینمایی با چه دیدی به این فیلم نگاه کردهاند؟ آیا هرگونه طرح معضلی، سیاه نمایی است؟ ظاهراً نیاز جدی به بازنگری بر برخی از کج سلیقگیها در معاونت سینمایی یک ضرورت است!
سلام
اولا شما چرا ۶۹ مارو دزدین؟ تو ادرس وب منظورمه
بعدشم عمو محمود رو ما هم دوست میداریم بسیار
سلام

سینمای ما رسیده به جایی که هنرمندان ارزشمندی چون محمدعلی کشاورز و مجید مظفری از آن قهر کرده و فاصله گرفته اند. حسن عباسی از داوری جشنواره فجر استعفا میده.هنرمندان !!! مسئله دار اونور آب میان و هنر به خرج میدن ...ده نمکی رو تا اونجا که میشه له میکنن. تو جشنواره فجر همه چی هست الا خبر از فجر و فجرآفرین و انقلاب و ....
بعدش دولت ما برمیداره از پول بیت المال هنرمندان رو میفرسته حج و ....دنیاییه شلم شوربا ....
خداوند سایه رهبرمون رو بر سرمون مستدام کنه ....
مطالب کپی پیست می باشد .ذکر منبع لازم است
یازهرا
سلام جواب هرکسی را به صورت کامنت در وبش گذاشتم
یاعلی
شما تو دل ما لینکید
شما؟
ما دوست داریم در دل پسر فاطمه لینک بشیم
یاعلی
سلام
وبتون دقیق و منتقدانه و البته منصفانه ست
تبریک میگم
موفق باشید و سرفراز